به گزارش پایگاه خبری سربیل، حسین عبده تبریزی، پیشکسوت بازار سرمایه در گفتوگو با سازمان بورس و اوراق بهادار، وضعیت بازار سرمایه در دوران پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را تشریح کرد.
۱- بهعنوان سوال نخست، شما در مقالهای از وضعیت «تعلیق» در اقتصاد ایران پس از جنگ دوازده روزه صحبت کردهاید. یعنی چه؟
من در مقاله، کلمه «تعلیق» یا «suspension» را برای توصیف وضعیت اقتصاد امروز و از رشتهی مالی به عاریت گرفتم. این اصطلاح بیشتر در ادبیات مالی برای توقف معاملات یا موقتاً متوقفشدن یک روند (مثلاً تعلیق نماد) به کار میرود.
اگرچه از نظر معنایی استفادهی استعاری قابلفهم است، اما در ادبیات رسمی اقتصاد کلان، واژهی «تعلیق» برای توصیف شرایط کل اقتصاد بهکار نمیرود؛ بلکه از عباراتی مانند «وضعیت انتظار»، «بیتصمیمی گسترده»، یا «سرمایهگریزی همراه با انفعال» استفاده میشود.
در مقاله بنده نیز گفته شده که ما در شرایط «تعلیق» یا «ساسپنشِن» به سر میبریم. مردم هنوز در فضای روانی جنگ هستند. اگرچه شلیکها متوقف شده، اما احساس خطر و بیثباتی از بین نرفته است. جامعه در حالت تدافعی قرار دارد: دارایی مصرفی بلندمدت نمیخرند، سرمایهگذاری نمیکنند، و اقتصاد به سمت انقباض حرکت میکند.
نشانههایی چون رکود در فروش کالاهای بادوام، کاهش سرمایهگذاری جدید، و افزایش بیکاری همه گواه این حالت تعلیقاند.
۲- وضعیت بازار سرمایه در این شرایط چگونه است؟
بازار سرمایه بازتاب همین تعلیق است. انتظار بی تصمیمی حاکم است. مردم و فعالان اقتصادی نمیدانند چه تصمیمی بگیرند. تصمیمگیری عقلانی در حالت تعلیق متوقف میشود.
این شرایط روانی باعث میشود که خرید و فروش جدی شکل نگیرد، پول به بازار نیاید، و نقدشوندگی کاهش یابد.
۳- یعنی بازار سرمایه سقوط کرده چون بنیادی شرکتها مشکل دارد؟
نه الزاماً. اتفاقاً بسیاری از کارخانهها و بنگاههای تولیدی، از جنگ مستقیم آسیب ندیدهاند. تولید ادامه دارد. اما آنچه باعث افت شاخص شده، کاهش اعتماد عمومی، ضعف انتظارات، و فضای سیاسی مبهم است. قیمت سهمها در بازار، بازتاب وضعیت روانی جامعه است، نه صرفاً عملکرد شرکتها.
۴- این ترس و بیاعتمادی از کجا آمده؟
مردم به نهادهای اقتصادی و سیاسی بیاعتماد شدهاند. تجربههای اخیر مانند نوسانات نرخ ارز، بیثباتی مقررات، تصمیمهای ناگهانی، و فضای غیرشفاف باعث شده فعال اقتصادی نخواهد ریسک کند. بهویژه بعد از جنگ و با احتمال تشدید تحریمها، فعال اقتصادی عقبنشینی میکند و تصمیم را به آینده موکول میکند.
۵- پس آیا میتوان گفت مشکل بازار سرمایه، فقط اقتصادی نیست؟
دقیقاً. اتفاقاً بازار سرمایه در ایران در ماههای اخیر بیش از آنکه از اقتصاد تبعیت کند، از سیاست تبعیت کرده و در ماههای پیش رو هم چنین خواهد بود. اگر وضعیت سیاسی پرابهام باشد، انتظارات منفی شکل میگیرد و بازار قفل میشود. بدون حل مسئله سیاسی، کمتر سیاست اقتصادی بتواند بازار را به حرکت درآورد.
۶- آیا دولت میتواند با تزریق منابع یا حمایت از بازار سرمایه، وضعیت را بهبود دهد؟
سیاستهای تثبیتی، مانند خرید سهام توسط صندوق تثبیت یا حمایت، چند روز ممکن است نوسانات را کم کند، اما مشکل اساسی را حل نمیکند. برخی گزارشها نشان دادهاند که در گذشته، تمرکز حمایتی بر برخی نمادهای خاص بوده است؛ اگر این روند ادامه یابد، ممکن است احساس تبعیض در میان سرمایهگذاران خرد ایجاد شود. صندوقهای حمایتی باید از سهامداران خرد حمایت کنند تا به اعتماد عمومی کمک شود.
۷- اگر صندوق تثبیت بازار از سهامداران حقیقی بزرگ حمایت کرده باشد، چه اشکالی دارد؟
هدف صندوق تثبیت، حمایت از کلیت بازار است، نه از چند نماد خاص. اگر منابع به سمت سهامهایی برود که رانتمحور هستند یا ارتباطات خاص دارند، سرمایهگذاران خرد احساس تبعیض میکنند. این کار به جای کاهش اضطراب، باعث افزایش نارضایتی میشود.
۸- آیا این وضع ربطی به آسیبهای زیرساختی مثل برق یا گاز هم دارد؟
بله، البته. اگرچه جنگ آسیبی مستقیم به زیرساختها وارد نکرد، اما مسائلی مانند کمبود برق و گاز، و مشکل آب در برخی مناطق، تولید را پرهزینهتر کرده است. بنگاهها با افزایش هزینههای انرژی و مواد اولیه مواجه شدهاند. اما با این حال، آنچه شاخص بورس را زمینگیر کرده، عمدتاً سیاسی و روانی است، نه صرفاً عملکرد بنگاهها.
۹- چه باید کرد؟ راهکار چیست؟
تا زمانی که وضعیت سیاسی شفاف نشود، اعتماد بازنگردد، و افق روشنی از آینده به جامعه ارائه نشود، بازار سرمایه بهبود جدی نمییابد. راهکار، در وهلهی اول، سیاسی است. باید انتظارات اصلاح شود، و این بدون اصلاح در سیاست خارجی و فضای عمومی ممکن نیست.
۱۰- در این وضعیت، چه نقشی برای سیاستگذار مالی وجود دارد؟
سیاستگذار مالی باید محتاطانه رفتار کند. بودجه دولت باید انقباضی و ضدتورمی باشد، نه گسترشدهنده بیپشتوانه هزینهها. تأمین مالی دولت از طریق بازار بدهی نباید بازار سرمایه را بیشتر تضعیف کند. همچنین، باید مراقب بود که حمایتهای پراکنده و تبلیغاتی جایگزین اصلاحات ساختاری نشود.
۱۱- سرمایهگذاران چه کنند؟ بمانند یا خارج شوند؟
اگر بتوانند منتظر بمانند، بهتر است. خروج از بازار با زیان سنگین در چنین شرایطی به صلاح نیست. ورود جدید نیازمند تحلیل دقیقتر است. اگر افق روشنی از ثبات سیاسی مشاهده نمیشود، باید با احتیاط و صرفاً روی نمادهای بنیادین و ارزان با دید بلندمدت سرمایهگذاری کرد. عقلانیت حکم میکند که در زمان تعلیق، عجله نکنیم.
۱۲- آیا میتوان از این بحران فرصتی ساخت؟
اگر تصمیمسازان درک کنند که بدون ثبات سیاسی، هیچیک از بازارها رونق نمیگیرد، شاید این بحران آغازی بر اصلاح باشد. بازار سرمایه، چون آینهای شفاف است، همه چیز را زودتر از بقیهی بخشهای اقتصاد نشان میدهد. اگر این هشدار را جدی بگیریم، میتوان از فروپاشی بزرگتر جلوگیری کرد.
۱۳- نکتهی دیگری در این زمینه دارید؟
من در پاسخ به سوالات شما بیشتر مشکلات بازار سرمایه را به عامل سیاسی و فضای مبهم سیاست خارجی نسبت دادهام. این بدان معنا نیست که نقش دیگر عوامل اقتصادی و ساختاری بازار سرمایه ایران را نادیده بگیرم. بله افزایش نرخ بهرهی بدون ریسک و بازدهی جذاب بازار بدهی، به بازار سهام صدمه زد؛ ناکارآمدی ساختار نظارتی بازار سرمایه وجود دارد؛ مسئله بنیادی و ضعف بنگاههای تولیدی و افشای ناقص یا تأخیری اطلاعات شرکتها هم مهم بوده؛ و آری نقدینگی به سمت سفتهبازی در ارز، خودرو یا رمزارز هم در گذشته اهمیت داشته؛ اما در امروز ایران، بازار سرمایه در تعلیق روانی و سیاسی بهسر میبرد.
این وضع حاصل نااطمینانی، ضعف انتظارات، بحران اعتماد عمومی و ابهام در سیاست خارجی است. بازار، نه بر اساس اطلاعات بنیادی، بلکه بر اساس فضای سیاسی حرکت میکند. بنابراین، نمیتوان با سیاستهای اقتصادی صرف، آن را بهبود داد. در این مقطع، اولویت با بازسازی اعتماد عمومی، اصلاح انتظارات و شفافسازی افق سیاسی کشور است. بازار سرمایه، پیشقراول سایر بخشهای اقتصاد است و صدای هشدارش را باید شنید.
کد خبر 6548695 علی فروزان فر منبع : منبع
2nd August 25